پنجم دی ۱۴۰۱ سارا بگذارید همه عرهایم را برای شروع این
قسمت همین اول کاری بزنم... منستمنتبمنستبمنتسمبنتمبتیمبتمستمنتسمتمب...این جا بود که من دیدم ها پورش هم میتونه کیوت باشه. این که صبح بعد اولین رابطهشون این طور مثل غریبههای قهرکرده هر کدوم یه گوشه تخت نشستن و پورش خودشو پیچیده لای پتو به نظرم بهترین پایانبندی برای اون رابطه تنها از سر میل و هوس بود. و حتا به نظرم خیلی خوب اولین یک نفر رو نشون داد؛ اصولن در رمانها و اینا این طوریه که اولین آدمها رویایی و عالیه و احساس رنگینکمانی جلوی چشمشون رو میپوشونه. طبق تجربه زیستهم فکر میکنم اولین بار همراه با استرس شدید و دودلی و بیفکریه، مخصوصن اگه هنوز ندونی طرفت همونه که باید باشه یا نه. و مجموع اینها میتونه بعدش احساس خیلی خیلی بدی رو در درون آدم به جا بذاره. دیالوگها هم به خوبی کنار هم چیده شدن، اگه من بودم احتمالن چیزی شبیه به همینی که الآن هست مینوشتم.من عاشق این ددیکیتد بودن بازیگرام بای دِ وِی! واقعن لخت میشن، میتونن بدن بدلها بازی کنن ولی خودشون داوطلب میشن از صخره بپرن پایین، کاملن آمادهان خودشونو وقف ساخت هر چه بهتر سریالشون کنن. خودشون دنبالشن و وقتی این رو میفهمم بهم احساس خوب و رضایتبخشی میده که قدردانشون باشم و زحمات عوامل برای تهیه این سریال رو ببینم.بعد فیلمنگاره...
ادامه مطلبما را در سایت فیلمنگاره دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : about-film بازدید : 141 تاريخ : سه شنبه 6 دی 1401 ساعت: 23:57